فهرست مطالب

دیابت و متابولیسم ایران - سال دهم شماره 4 (پیاپی 37، فروردین و اردیبهشت 1390)

مجله دیابت و متابولیسم ایران
سال دهم شماره 4 (پیاپی 37، فروردین و اردیبهشت 1390)

  • تاریخ انتشار: 1390/02/06
  • تعداد عناوین: 12
|
  • زینب مومنی، مرتضی بهنام رسولی، مسعود فریدونی، ساره رستمی صفحه 339
    مقدمه
    دیابت نوعی اختلال متابولیک است که با هیپرگلیسمی ناشی از نقص در عملکرد انسولین، ترشح آن و یا هر دو همراه است. دیابت موجب القای مرگ نورونی در مناطق مختلف مغز به ویژه هیپوکامپ می شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی مقایسه ای و همزمان اثرات دیابت نوع 1 و 2 بر تراکم نورونی در هیپوکامپ رت می باشد.
    روش ها
    رت های نر ویستار به سه گروه 6 تایی شامل کنترل، دیابت نوع 1 و دیابت نوع 2 تقسیم شدند. القای دیابت نوع 1 با تزریق زیر پوستی آلوکسان با دوز mg/kg135 وزن بدن و القای دیابت نوع 2 با تجویز خوراکی فروکتوز 10% در آب آشامیدنی به مدت هشت هفته انجام شد. دو ماه پس از تایید القای هر دو نوع دیابت، وضعیت تراکم نورونی هیپوکامپ به وسیله تکنیک دایسکتور مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    تراکم نورونی در ناحیه CA1 در هر دو گروه تجربی کاهش معنی داری با گروه کنترل نشان داد در حالی که تراکم نورونی ناحیه CA3 تنها در گروه دیابت نوع 1 کاهش معنی داری با گروه کنترل داشت (05/0P<). در کل ناحیه هیپوکامپ نیز تراکم نورونی گروه دیابتی نوع 1 کاهش معنی داری با گروه کنترل نشان داد (05/0P<).
    نتیجه گیری
    کاهش بارز تراکم نورونی در ناحیه CA1 احتمالا بدلیل آسیب پذیرتر بودن این ناحیه به شرایط پاتولوژیک است. در کل هیپوکامپ نیز کاهش تراکم نورونی در گروه دیابتی نوع 1 بارزتر است در حالی که ممکن است در دیابت نوع 2 وابسته به دوره ابتلا به بیماری و سن باشد.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 1، دیابت نوع 2، تراکم نورونی، هیپوکامپ، رت
  • حبیب زهراوی، نپتون سلطانی، فاطمه خوارزمی، عبدالحسین منصوری بحرانی، منصور کشاورز، محمد کمالی نژاد صفحه 347
    مقدمه
    یکی از علل افزایش فشار خون در بیماران دیابتی، افزایش حساسیت عروق دیابتی به کاته کول آمین ها و هورمون های در گردش خون است. در این پژوهش تاثیر عصاره آبی- الکلی برگ زیتون گرمسیری بر این عامل مورد بررسی قرار گرفت.
    روش ها
    تعداد 18 راس رت نر نژاد ویستار با محدوده وزنی 180-250 گرم استفاده شد. حیوانات به سه گروه تقسیم شدند و دو گروه از آنها با تجویز داخل صفاقی 60 mg/kg استرپتوزوتوسین (STZ)دیابتی شدند. یک گروه از حیوانات دیابتی10 روز پس از القای دیابت به مدت دو ماه از آب آشامیدنی حاوی 1 گرم بر لیتر از عصاره آبی- الکلی برگ زیتون گرمسیری استفاده نمودند و گروه دیابتی دوم و سالم از آب آشامیدنی معمولی استفاده کردند. پس از دو ماه حیوانات با کتامین بیهوش شده و ابتدا از آنها خون گیری جهت اندازه گیری کلسیم و منیزیم به عمل آمد و بستر مزانتر ایزوله و در حمام بافتی مناسب تحت پرفیوژن قرار گرفت و فشار پرفیوژن ثبت و پاسخ دهی آن به فنیل افرین مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    پاسخ عروق به فنیل افرین در گروه دیابتی درمان شده به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل دیابتی کاهش یافت. کسر کلسیم بر منیزیم نیز در گروه کنترل دیابتی به طور معنی داری افزایش یافت در حالی که در گروه دیابتی درمان شده افزایشی نشان نداد.
    نتیجه گیری
    تجویز عصاره آبی- الکلی برگ زیتون گرمسیری می تواند حساسیت عروق دیابتی را به فنیل افرین کاهش دهد و کسر کلسیم بر منیزیم، که معیاری برای آترواسکلروز می باشد را بهبود بخشد و شاید بتوان در آینده برای درمان و پیشگیری از عوارض عروقی دیابت از آن کمک گرفت.
    کلیدواژگان: دیابت، برگ زیتون گرمسیری، کسر کلسیم بر منیزیم، بستر مزانتر، کاته کول آمین، استرپتوزوتوسین
  • الهام سادات آقایی میبدی، ملیحه پاک نژاد، فرشته عتابی، آزاده ابراهیم حبیبی، باقر لاریجانی، کبری امیدفر صفحه 355
    مقدمه
    آلبومین فراوان ترین پروتئین سرم انسانی است. اندازه گیری آلبومین در ادرار به منظور ارزیابی عملکرد کلیه در بیماری های مختلف دارای اهمیت است. روش های مختلفی شامل روش های رسوب دهی، رنگ سنجی و روش های ایمونولوژیک برای اندازه گیری آلبومین در ادرار وجود دارد. از بین این روش ها، روش آنزیم ایمونواسی بر پایه کمولومینسانس دقت و حساسیت بالاتری دارد، در این تحقیق این روش به صورت رقابتی طراحی شد.
    روش ها
    به منظور طراحی این روش آزمایش های مختلفی انجام شد، جهت دستیابی به آنتی بادی علیه آلبومین، سلول های هیبریدومای موشی کشت شدند، آنتی بادی ترشح شده از این سلول ها در محیط کشت، پس از تخلیص و تعیین غلظت، در ساخت کونژوگه استفاده شد. سپس آزمایش تیتراسیون جهت به دست آوردن غلظت مناسب آنتی ژن مرحله پوشش دهی و رقت مناسب کونژوگه انجام گردید، بر اساس نتایج این آزمایش روش رقابتی کمولومینسانس طراحی شد، در نهایت دقت و صحت روش طراحی شده بررسی شد.
    یافته ها
    در بررسی دقت این روش آزمون درون سنجش و بین سنجش بر روی دو نمونه ادرار انجام شد و CV کمتر از 10% مشاهده شد. برای بررسی صحت، غلظت آلبومین 40 نمونه ادرار با استفاده از این روش اندازه گیری شد، نتایج این روش در تفکیک افراد بیمار از افراد سالم با نتایج کیت تجاری 100% مطابقت دارد و همبستگی خوبی (99/0 = r) بین نتایج به دست آمده از این دو روش وجود دارد.
    نتیجه گیری
    محدوده قابل سنجش این روش μg/ml 200- 25/0 است. روش رقابتی کمولومینسانس طراحی شده دارای حساسیت و دقت مناسب برای اندازه گیری آلبومین در ادرار می باشد.
    کلیدواژگان: آلبومینوری، کمولومینسانس، سنجش ایمنی
  • زینب شیروانی فارسانی، فاطمه قلی زاده، زهرا میرزایی زاده، فاطمه سادات امجد زنجانی، کبری امیدفر صفحه 366
    مقدمه
    روش ایمونوکروماتوگرافی (ICG) بر اساس اتصال آنتی بادی اختصاصی علیه آلبومین سرم انسانی (HSA) به ذرات کلوئیدی طلا شکل گرفته و کاربرد آن برای تشخیص اولیه HSA در ادرار مشخص شده است. آنتی بادی مونوکلونال (mAb) اختصاصی علیه HAS، از سلول های کلون شده هیبریدوما به دست آمد و برای طراحی روش ICG استفاده گردید.
    روش ها
    طلای نانوکلوئیدی با متوسط قطر 20 نانومتر سنتز شد و به وسیله آن mAb به عنوان یک عامل تشخیصی نشان دار گشت. محلول نشان دار حاوی طلای کلوئیدی-آنتی بادی، روی پد کنژوگه بکار برده شد و آنتی ژن HSA بر روی کاغذ نیتروسلولزی به عنوان عامل به دام اندازنده ثابت گردید، بدین ترتیب نوارهای تست ICG آماده شد.
    یافته ها
    مدت زمان لازم برای شناسایی نیمه کمی آلبومین ادرار به مدت 10 دقیقه است. در این روش حساسیت به آلبومین ادرار، حدود μg/mL 20 تعیین شد. کارایی روش تشخیصی طراحی شده به وسیله انجام تست ICG بر روی 40 نمونه ادراری انجام و نتایج آن با نتایج حاصل از ایمونوتوربیدیمتری مقایسه گردید.
    نتیجه گیری
    به طور خلاصه نتایج تحقیق نشان داد که روش ICG برای تشخیص سریع HSA در ادرار بسیار حساس و دقیق است.
    کلیدواژگان: آلبومین سرم انسان، نانوذرات طلا، سنجش ایمونوکروماتوگرافی، میکروآلبومینوری
  • مهدیه مهراب محسنی، پروین امیری، فروغ اعظم سیاح پور، شیرین حسنی زنجبر، ناهید روحی پور، رامین حشمت، باقر لاریجانی، جواد توکلی بزاز، مهسا محمد آملی صفحه 378
    مقدمه
    پلی مورفیسم های ژن فاکتور رشد اندوتلیال عروقی VEGF (Vascular Endothelial Growth Factor) با عوارض گوناگون از جمله نوروپاتی و رتینوپاتی دیابتی ارتباط دارد. ما در این مطالعه ارتباط بین پلی مورفیسم های ژن VEGF و زخم پای دیابتی را بررسی نمودیم.
    روش ها
    گروه مورد مطالعه شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 واجد زخم پای دیابتی (247N=) و فاقد زخم پای دیابتی (241N=)؛ گروه کنترل شامل 98 فرد سالم بود (98N=). از روش ARMS-PCR برای تعیین ژنوتیپ پلی مورفیسم های تک نوکلئوئیدی ژن VEGF در موقعیت های C/T 7- و C/A 2578- استفاده شد.
    یافته ها
    فراوانی ژنوتیپ AA در بیماران واجد زخم پای دیابتی در مقایسه با افراد دیابتی فاقد زخم پای دیابتی کاهش معنی داری داشت (80/0-24/0=CI 95%، 44/0=OR، AA vs. CA+CC). همچنین کاهش معنی داری در فراوانی آلل A در بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی در مقایسه با کنترل های سالم وجود داشت (96/0-48/0 CI= 95%، 68/0OR=، 02/0P=).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که فراوانی آلل A در بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی کمتر بود که نشان دهنده اثر حمایتی این آلل است. سازوکار احتمالی، کاهش رگزایی در بیماران فاقد این آلل می باشد.
    کلیدواژگان: VEGF (واسکولوتروپین)، زخم پای دیابتی، پلی مورفیسم
  • رحمن سوری، شیرین حسنی رنجبر، کبری وهابی، فاطمه شب خیز صفحه 388
    مقدمه
    رتینول متصل به پروتئین چهار (RBP4)، به عنوان یک آدیپوکاین در تنظیم عملکرد انسولین و متابولیسم گلوکز شرکت دارد. افزایش سطح سرمی RBP4 به عنوان یکی از عوامل موثر در بروز اختلال در تحمل گلوکز و پیامد آن دیابت در انسان و حیوانات مشخص شده است. مطالعات نشان داده اند تمرینات ورزشی سبب بهبود عوامل سندرم متابولیک می شود. اما هنوز آثار تمرین تناوبی بر RBP4 سرم و شاخص مقاومت به انسولین در بیماران دیابتی ناشناخته است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تمرین تناوبی هوازی بر RBP4 و شاخص مقاومت به انسولین در بیماران دیابتی نوع 2 می باشد.
    روش ها
    26 بیمار دیابتی غیرفعال (میانگین سنی 58-40 سال) در این پژوهش شرکت و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (13 نفر) و گروه کنترل (13 نفر) تقسیم بندی شدند. نمونه های خونی در حالت ناشتا از همه آزمودنی ها گرفته شد. برنامه تمرین تناوبی هوازی شامل دویدن تناوبی با استراحت فعال با شدت 85-70 درصد ضربان قلب بیشینه، 5 روز در هفته به مدت 8 هفته انجام شد.
    یافته ها
    پس از 8 هفته برنامه تمرینی، سطح سرمی RBP4 در گروه تجربی به طور معنی داری کاهش یافت (از 89/90 ±0/318 به 70/72±3/226 میکرومول در لیتر، 01/0>P). تمرین تناوبی سبب کاهش معنی دار سطوح کلسترول، تری گلیسرید و LDL سرم شد. تغییرات سطح انسولین سرم و شاخص مقاومت به انسولین در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل معنی دار بود. رابطه معنی داری نیز بین سطوح اولیه و تغییرات RBP4 سرم با تری گلیسرید سرم مشاهده شد (05/0>P).
    نتیجه گیری
    تمرین تناوبی هوازی سبب کاهش سطح RBP4 و نیم رخ لیپیدی در بیماران دیابتی می شود. این کاهش با بهبود مقاومت به انسولین همراه است.
    کلیدواژگان: RBP4، مقاومت به انسولین، تمرین تناوبی هوازی، دیابت نوع 2
  • سمیه اصغری، محمد جواد حسین زاده، محمدرضا مهاجری تهرانی، مجتبی صحت صفحه 398
    مقدمه
    آدیپونکتین، آدیپوکینی است که به طور اختصاصی از بافت چربی ترشح می شود و دارای خصوصیات ضد دیابتی، ضد التهابی و ضد آتروژنی است. روی در افزایش حساسیت به انسولین و تحریک برداشت گلوکز نقش دارد. علاوه بر این، روی جزء ساختاری و عملکردی PPARγ می باشد که فعالیت آن با افزایش بیان آدیپونکتین و افزایش حساسیت به انسولین همراه است. در این مطالعه ما به بررسی اثرات مکمل خوراکی روی بر سطح سرمی آدیپونکتین و وضعیت مقاومت به انسولین در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 پرداخته ایم.
    روش ها
    این پژوهش به روش کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور بر روی 60 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 ملیتوس مراجعه کننده به مرکز دیابت گلابچی شهرستان کاشان صورت گرفت. افراد واجد شرایط به طور تصادفی به دو گروه دریافت کننده قرص گلوکونات روی (mg30) و یا دریافت کننده دارونما تقسیم شدند و به مدت 12 هفته این مکمل ها را مصرف کردند. از کلیه بیماران مورد بررسی در شروع مطالعه و در انتهای ماه سوم، جهت اندازه گیری روی سرم، نمایه های گلیسمی، آدیپونکتین و hs-CRP در حالت ناشتا، خونگیری به عمل آمد.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد پس از 3 ماه مصرف مکمل گلوکونات روی، میزان قند خون ناشتا در گروه مداخله کاهش و در گروه دارونما افزایش یافت؛ ولی هیچ یک از این تغییرات از نظر آماری معنی دار نبود. در گروه مداخله، سطح HbA1c کاهش و میزان آدیپونکتین سرم افزایش معنی داری یافت (به ترتیب 005/0P=، 05/0P=) ولی در مقایسه با گروه دارونما اختلاف آنها معنی دار نبود. انسولین سرم نیز در گروه مداخله نسبت به گروه دارونما افزایش معنی داری یافت (03/0P=). تنها میزان قند خون ناشتا با تعدیل متغیرهای مخدوش گر نسبت به گروه دارونما کاهش معنی داری داشت (006/0P=). مصرف مکمل روی تاثیر معنی داری بر HOMA و شاخص التهابی hs-CRP نداشت.
    نتیجه گیری
    در مطالعه حاضر مصرف مکمل روی با کاهش گلوکز ناشتای سرم همراه بود ولی در مورد تاثیر آن بر آدیپونکتین سرم، به مطالعات بیشتری نیاز است.
    کلیدواژگان: آدیپونکتین، روی، مقاومت به انسولین، دیابت نوع 2، کارآزمایی بالینی
  • سیده عظمت موسوی فر، میترا ذوالفقاری، شادان پدرام، حمید حقانی صفحه 407
    مقدمه
    کنترل دیابت شامل پنج جزء کنترل تغذیه، ورزش، اندازه گیری قند خون، درمان دارویی و آموزش به بیمار می باشد. اما آموزش به تنهایی تبعیت از رژیم درمانی را تضمین نمی کند. از این رو مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر دو روش پیگیری (تلفن و موبایل) بر میزان تبعیت از رژیم درمانی در مبتلایان به دیابت نوع 2 انجام گرفته است.
    روش ها
    این مطالعه یک پژوهش نیمه تجربی است. جامعه پژوهش، بیماران دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران بودند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل برگه ثبت اطلاعات و هموگلوبین گلیکوزیله و پرسشنامه تبعیت از رژیم درمانی بود. جمع آوری اطلاعات در 3 نوبت (شروع مطالعه، بعد از 3 ماه بعد و6 ماه بعد) انجام شد. پرسشنامه به روش مصاحبه حضوری توسط همکار پژوهشگر تکمیل گردید و بیماران به طور تصادفی به دو گروه پیگیری تلفنی (39 نفر) و پیگیری از طریق موبایل (38 نفر) تقسیم شدند. پیگیری تلفنی در ماه اول هر هفته دو بار و در طی ماه دوم و سوم هفته ای یک بار با واحد های مورد پژوهش برقرار گردید. بیماران در گروه موبایل حدود 6 پیام در هفته دریافت نمودند. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی (کای دو، تست دقیق فیشر، تی مستقل و تی زوج) در نرم افزار SPSS ویرایش 5/11 استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج این پژوهش نشان داد که هر دو مداخله بر کاهش هموگلوبین گلیکوزیله موثر بوده، به طوری که در گروه پیگیری تلفنی با 0001/0P= میانگین تغییرات 93/0- و در گروه پیام کوتاه با 0001/0P= میانگین تغییرات 01/1- بود. تفاوت معنادار آماری در میزان تبعیت از رژیم غذایی (0001/0P=)، ورزش (0001/0P=) و تبعیت از رژیم دارویی (0001/0P=) در هر دو گروه مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    یافته های بدست آمده از این پژوهش، نشان داد که پیگیری تلفنی و پیگیری از طریق سرویس پیام کوتاه، منجر به بهبود مقادیر هموگلوبین گلیکوزیله و ارتقای تبعیت از رژیم درمانی در مبتلایان می گردد. بنابراین با توجه به راحتی و سادگی سرویس پیام کوتاه، پیشنهاد می گردد که از این سیستم های ارتباطی در پیگیری بیماران دیابتی به عنوان یک رسانه مکمل استفاده شود.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، پیگیری تلفنی، تبعیت از رژیم درمانی، تلفن همراه، سرویس پیام کوتاه
  • همت الله بابایی، فرنوش فریدبد، انسیه نسلی، مصطفی قربانی، فاطمه عظیمی، باقر لاریجانی صفحه 419
    مقدمه
    بیماران مبتلا به دیابت نوع 2، جهت کنترل هیپرگلیسمی و دیس لیپیدمی داروهای متعددی مصرف می کنند. این مطالعه جهت ارزیابی تداخلات فارماکوکینتیک بین آتورواستاتین و پیوگلیتازون انجام شد تا مشخص گردد آیا اضافه نمودن پیوگلیتازون تغییری در پارامترهای فارماکوکینتیک آتورواستاتین ایجاد خواهد کرد یا نه.
    روش ها
    در این مطالعه 10 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 تحت بررسی قرار گرفتند. بیماران تحت درمان با آتورواستاتین 40 میلی گرم در روز و متفورمین 1 گرم دو بار در روز بودند که نمونه های خونی سریال جهت اندازه گیری غلظت پلاسمایی آتورواستاتین از آنان گرفته شد. یک ماه بعد از اضافه نمودن پیوگلیتازون 30 میلی گرم در روز، دوباره نمونه های خونی سریال جهت اندازه گیری غلظت پلاسمایی آتورواستاتین گرفته شد و پارامترهای فارماکوکینتیک آتورواستاتین قبل و بعد از اضافه کردن پیوگلیتازون با هم مقایسه گردید. اندازه گیری غلظت پلاسمایی آتورواستاتین به روش الکتروشیمی (ولتامتری پالسی تفاضلی) انجام شد.
    یافته ها
    پیوگلیتازون میانگین AUC[0-4] آتورواستاتین را 7% (008/0=P) و میانگین Cmax آتورواستاتین را 6% (008/0=P) کاهش داد؛ اما Tmax آتورواستاتین کاهش معنا داری نداشت و میزان آن از میانه 20/3 به 30/3 ساعت رسید (317/0=P).
    نتیجه گیری
    پیوگلیتازون باعث کاهش در غلظت پلاسمایی آتورواستاتین گردید. سازوکار غلظت پلاسمایی کاهش یافته آتورواستاتین، می تواند به علت تسریع متابولیسم آن ناشی از القا سیتوکروم CYP3A4 توسط پیوگلیتازون باشد. این کاهش غلظت کم بوده و بنابراین نیاز به تغییر دوز آتورواستاتین در صورت تجویز همزمان با پیوگلیتازون نمی باشد.
    کلیدواژگان: دیابت نوع2، فارماکوکینتیک، آتورواستاتین، پیوگلیتازون، AUC، Cmax، Tmax
  • عبدالرضا چاری، پروین میرمیران، گلاله اصغری، مهدی هدایتی، عطیه آموزگار، عباس شفیعی، فریدون عزیزی صفحه 425
    مقدمه
    این مطالعه با هدف تعیین اثرات روغن هسته انار PSO (Pomegranate seed oil) بر روی فراسنج های لیپیدی سرم در افراد مبتلا به هیپرلیپیدمی انجام شد.
    روش ها
    در این کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور که بر روی 51 بیمار مبتلا به هیپرلیپیدمی انجام شد، بیماران در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند که به ترتیب 2 کپسول 400 میلی گرمی PSO و 2 کپسول 400 میلی گرمی دارونما در روز به مدت 4 هفته دریافت نمودند. غلظت کلسترول تام، تری گلیسرید، LDL-C، ال دی ال اکسیده (Ox-LDL)، گلوکز و انسولین ناشتا در ابتدای مطالعه و پس از 4 هفته اندازه گیری شد.
    یافته ها
    میانگین غلظت تری گلیسرید و نسبت تری گلیسرید به HDL-کلسترول در گروه مورد پس از 4 هفته نسبت به مقادیر پایه کاهش معنی دار [به ترتیب 40/1±75/2 در مقابل 56/1±45/3 میلی مول در لیتر، (009/0= P) و 6/4 ±7/5 در مقابل 0/5±5/7، (031/0=P)] داشت. اثر کاهش در گروه مورد در مقایسه با گروه شاهد برای میانگین غلظت نسبت کلسترول به HDL-کلسترول پس از تعدیل مقادیر پایه معنی دار بود [5/1±4/5 در مقابل 4/1±9/5، (05/0>P)]. میانگین تغییرات در گروه مورد در مقابل گروه شاهد برای غلظت HDL-کلسترول برحسب میلی مول بر لیتر [13/0 در مقابل 02/0-] و میانگین تغییرات نسبت کلسترول به HDL-کلسترول [42/0- در مقابل 01/0] معنی دار بود. میزان غلظت کلسترول، LDL-کلسترول، گلوگز سرم، انسولین و متغیرهای ترکیب بدن تغییری نکرد.
    نتیجه گیری
    مصرف PSO در افراد هیپرلیپیدمی به مدت 4 هفته سبب کاهش تری گلیسرید سرم، نسبت تری گلیسرید به HDL-کلسترول و نسبت کلسترول به HDL-کلسترول می گردد.
    کلیدواژگان: روغن هسته انار، هیپرلیپیدمی، فراسنج های لیپیدی، کارآزمایی بالینی تصادفی
  • یاسر تجلی زاده خوب، مریم قادرپناهی، حسین فخرزاده، فرشاد شریفی، مژده میرعارفین، زهره بادامچی زاده صفحه 433
    مقدمه
    نیاز به داروهای ضد افسردگی با عوارض جانبی کمتر در سالمندان مبتلا به افسردگی که گاه به طور همزمان از چندین داروی دیگر نیز استفاده می کنند، احساس می شود. مطالعات، ارتباطی معکوس میان افسردگی و دریافت اسیدهای چرب امگا-3 را نشان داده اند. به هر حال، این ارتباط در سالمندان دارای افسردگی خفیف تا متوسط به خوبی واضح نیست.
    روش ها
    66 سالمند ساکن آسایشگاه خیریه کهریزک در این مطالعه دوسوکور تصادفی دارونما-کنترل شرکت کردند. تمامی شرکت کنندگان سن 65 سال و بالاتر داشته، دارای امتیاز 22 و بالاتر از معاینه مختصر وضعیت روانی (بدون زوال عقل) و امتیاز 11-5 از فرم 15 سوالی مقیاس افسردگی سالمندان (معرف افسردگی خفیف تا متوسط) بودند. درطول 6 ماه مطالعه، گروه مداخله با یک گرم در روز کپسول روغن ماهی حاوی 300 میلی گرم از اسیدهای چرب امگا-3 درمان شدند و گروه کنترل، دارونما دریافت کردند.
    یافته ها
    پس از تعدیل براساس کلسترول، نمایه توده بدن و تاریخچه اختلال در عملکرد تیروئید، تفاوت معنی داری در امتیاز فرم 15 سوالی مقیاس افسردگی سالمندان انتهای مطالعه در گروه مداخله (92/2±0/6) و دارونما (98/3±91/6) وجود داشت (02/0P <). به علاوه، تفاوت معنی داری در تغییرات امتیاز فرم 15 سوالی مقیاس افسردگی سالمندان انتهای مطالعه نسبت به ابتدای آن، [در گروه مداخله (50/2±24/1-) نسبت به گروه دارونما (77/2±3/0-)]، وجود داشت (03/0P <).
    نتیجه گیری
    در این مطالعه، دوز پایین اسیدهای چرب امگا-3 در درمان افسردگی خفیف تا متوسط در شرکت کنندگان سالمند موثر بود.
    کلیدواژگان: اسیدهای چرب امگا، 3، روغن ماهی، افسردگی، سالمندان
  • شبنم عباس زاده اهرنجانی، هما کاشانی، محمدحسین فروزانفر، باقر لاریجانی، حمیدرضا آقایی میبدی، محمدرضا مهاجری صفحه 446
    مقدمه
    چاقی یکی از مشکلات تهدید کننده حیات بوده که با بیماری های قلبی- عروقی، دیابت و دیس لیپیدمی مرتبط می باشد. با توجه به کمی اطلاعات در زمینه مقادیر نرمال شاخص های آنتروپومتریک در ایران خصوصا در بزرگسالان؛ این مطالعه جهت بررسی توزیع مقادیر دور کمر، وزن و شاخص توده بدنی در جمعیت ایرانی طراحی شده است.
    روش ها
    در این مطالعه از داده های مطالعه بیماری های غیر واگیردار که در سال 2005 در ایران انجام شد استفاده گردیده است. 79611 نفر از افراد 20-64 ساله به روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند. روش LMS جهت تعیین صدک های مختلف برای متغیرهای دور کمر و شاخص توده بدنی در مقابل سن به کار برده شد.
    یافته ها
    میانگین دور کمر با افزایش سن افزایش داشته و در تمام سنین به جز 20 تا 24 سال در زنان بیش از مردان بود. میانگین BMI در تمام سنین در زنان بیش از مردان بود؛ در حالی که میانگین وزن و قد در تمام سنین در مردان بیش از زنان بود. افزایش BMI، وزن و دور کمر در مردان بیش از زنان با اختلالات متابولیک همچون دیابت، پرفشاری خون و هیپرکلسترولمی مرتبط بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به بالاتر بودن شاخص توده بدنی و دور کمر در زنان و ارتباط مستقیم چاقی با بیماری های قلبی، دیابت و دیس لیپیدمی؛ لزوم توجه بیشتر به چاقی خصوصا در زنان و بهبود آموزش و کاهش وزن در این جنس مشخص می گردد.
    کلیدواژگان: شاخص توده بدنی، دورکمر، وزن